9.16.2007

باتري پارتي: پيشگامي ايرانيان در بهره‌گيري از الكتريسيته
در سال 1938 ميلادي، ويلهلم كونيگ باستان‌شناس آلماني كه اداره‌ي موزه‌ي ملي عراق را برعهده داشت، به هنگام كاوش در يكي از روستاهاي نزديك بغداد، به كوزه‌اي سفالي به بلندي 13 سانتي‌متر برخورد كه استوانه‌اي مسي در خود داشت و آن استوانه نيز ميله‌اي آهني را در برگرفته بود. بررسي‌ها از وجود ماده‌اي اسيدي، مانند سركه، و نيز خوردگي شيميايي در آن ظرف سفالي خبر دادند از آغاز قرن بيستم، باستان‌شناسان زيادي جاهاي باستاني ميان‌رودان را درپي سندهايي براي داستان‌هاي كتاب مقدس، مانند درخت دانش و طوفان نوح، كندو كاو كرده بودند. اما كونيگ زمان خود را براي پيدا كردن اين گونه چيزها صرف نمي‌كرد. او بر اين باور بود كه يك باتري باستاني را پيدا كرده و بايد براي شناساندن آن به جهانيان و اثبات ادعاي خود كوشش كند. به‌راستي، كوزه‌اي سفالي كه استوانه‌اي از مس درون آن جاي دارد و درب آن با آسفالت(قير و شن) بسته شده و به درب نيز ميله‌اي آهني متصل است، چه شباهتي به پيل ولتا دارد
باتري پارتي با پيشينه‌اي 2 هزارساله
پيش از كونيگ، باستان‌شناسان ديگري نيز قطعه‌هاي شكسته‌اي از اين كوزه‌هاي رازآميز را پيدا كرده بودند. با وجود اين، تنها او بود كه به اهميت آن‌ها پي برد و در كشف‌هاي ديگر خود تعداد بيش‌تري از آن‌ها پيدا كرد. بررسي‌ها نشان داد كه پيشينه‌ي اين باتري‌ها به نزديك 2 هزار سال پيش باز مي‌گردد؛ يعني زماني كه اشكانيان(پارت‌ها) بر ميان‌رودان فرمان‌روايي مي‌كردند. اشكانيان سومين سلسله از شاهان بزرگ ايران بودند كه از 248 سال پيش از ميلاد تا 224 سال پس از ميلاد، امپراتوري شكوهمندي در خاور ‌زمين بر پا كرده بودند طرحي از ساختمان باتري پارتي
انتشار مقاله‌ي كونيگ در سال 1940، شگفتي باستان‌شناسان و جهانيان را برانگيخت و ايرانيان دو دهه‌ پس از نخستين گزارش كونيگ، يعني نزديك 40 سال پيش، براي نخستين بار از اين دستاورد تمدني خود آگاه شدند. البته، به زودي آن را به فراموشي سپردند و در حالي كه پژوهشگران هنوز هم پيرامون باتري‌هاي اشكاني پژوهش مي‌كنند، شايد بتوان گفت مگر شمار اندكي از ايرانيان همگي از آن ناآگاه هستند و گاهي نيز از پذيرش آن سرباز مي‌زنند. به هر حال، ايرانيان هميشه شگفتي‌ساز بوده‌اند و اين هم نمونه‌اي از همين ويژگي آنان است! جنگ جهاني دوم از ادامه‌ي پژوهش‌ها روي باتري‌هاي ايراني جلوگيري كرد، اما پس از آن كه ويران‌سازي فروكش كرد و آباداني بار ديگر رونق گرفت، ويلارد گري از آزمايشگاه ولتاژ بالاي شركت جنرال الكتريك در ماساچوست، چند نمونه از اين باتري‌ها ساخت. زماني كه آن‌ها را با الكتروليتي مانند شيره‌ي انگور(سركه) پر كرد، آن دستگاه‌ها حدود 2 ولت برق توليد كردند. اين آزمايش بر شگفتي پژوهشگران و باستان‌شناسان افزود، چرا كه دستگاهي پس از 2 هزار سال، هنوز كار مي‌كند
كاربردهاي باتري‌ پارتي
به‌راستي چگونه اشكانيان در آن زمان به مفاهيم پايه‌ي الكتريسيته دست پيدا كرده بودند؟ برخي بر اين باورند كه آنان چنين دانشي نداشتند، زيرا بسيار از نوآوري‌ها پيش از درك مفاهيم پايه‌اي كه آن نوآوري‌ها بر آن‌ها استوار بودند، به دست آمده‌اند. براي مثال، چيني‌ها مدت‌ها پيش از آن‌كه اصول سوختن به درستي روشن شود، باروت ساخته بودند و از آن بهره مي‌گرفتند. كشف داروهاي گياهي كهن نيز شاهد خوبي بر اين ادعاست. هميشه نياز نيست بدانيد چيزي چگونه و چرا كار مي‌كند، فقط مي‌دانيد كه كار مي‌كند در اين كه باتري‌هاي پارتي الكتريسيته توليد مي‌كنند، شكي نيست، چرا كه دانشجويان زيادي در دانشگاه‌هاي گوناگون نمونه‌هايي از آن ساخته‌اند و برق توليد كرده‌اند. اما اشكانيان از اين دستگاه براي چه كاري بهره مي‌گرفتند؟ اين دستگاه بسته به نوع محلول الكتروليت، بين 0.8 تا 2 ولت برق توليد مي‌كند. توليد برق به دو فلز با پتانسيل الكتريكي متفاوت و محلول داراي يون، به نام الكتروليت، نياز دارد و همه‌ي اين‌ها در اين باتري‌ها وجود دارد. با بستن چند باتري از اين نوع به هم مي‌توان به ولتاژ‌هاي بالا دست پيدا كرد. اما هنوز سيمي پيدا نشده است كه بتوان ثابت كرد كه در آن زمان نيز چنين كاري انجام مي‌شده است با وجود ابهام‌هاي فراوان، كه پژوهش‌هاي آينده مي‌تواند به روشن شدن آن‌ها كمك كند، كاربردهاي زير براي باتري‌هاي پارتي پيشنهاد شده است
آب‌كاري
شايد باتري‌هاي پارتي براي آب‌كاري يك فلز روي ظرف‌هاي فلزي به كار مي‌رفته‌اند. نمونه‌اي از اين ظرف‌ها در موزه‌ي بغداد پيدا شده است كه پيشينه‌ي آن‌ها نيز به همان دوران باتري‌ها باز مي‌گردد. آرن اگبريچ) چند نمونه بازسازي شده از باتري‌‌ها را به هم وصل كرد و با به كارگيري شيره‌ي انگور به عنوان الكتروليت توانست لايه‌ي نازكي، حدود يك ده‌هزارم ميلي‌متر، از نقره به سطح فلز ديگري بنشاند. با وجود اين، پژوهشگران ديگر اين نتيجه را نپذيرفته‌اند چرا كه خودشان نتوانستند به همين نتيجه برسند
كاربرد پزشكي
برخي پيشنهاد كرده‌اند كه از اين باتري‌ها در پزشكي بهره مي‌گرفتند. يونانيان باستان از اثر تسكين‌دهنده‌ي ماهي الكتريكي، هنگامي كه روي كف پا گذاشته مي‌شود، نوشته‌اند. چيني‌ها در آن زمان طب سوزني را به وجود آورده بودند و طب سوزني را همراه جريان الكتريكي به كار مي‌گرفتند. همراه برخي از اين باتري‌ها نيز چيزهاي سوزني شكل پيدا شده است. اما اين ولتاژ اندك براي تسكين درد واقعي بسيار ناچيز به نظر مي‌رسد و به ياد داشته باشيد كه در آن زمان تسكين‌دهنده‌هاي نيرومندتري مانند شاهدانه، ترياك و شراب را مي‌شناختند
بت‌هاي شوك‌دهنده
دكتر كراداك(Craddock) پيشنهاد كرده‌است كه تعدادي از اين باتري‌ها را به صورت موازي به هم مي‌بستند و درون پيكره‌اي مقدس قرار مي‌دادند. به نظر او هر فردي كه به چنين پيكره دست بزند يك شوك الكتريكي بسيارضعيف اما قابل توجه دريافت مي‌كند، چيزي شبيه الكتريسيته‌ي ساكن كه گاهي شوك آن را تجربه مي‌كنيم. او بر اين باور است كه در پرستش‌گاه‌ها نوعي چشم‌بندي انجام مي‌شد، به اين صورت كه از فرد مورد نظر پرسشي مي‌پرسيدند و اگر او پاسخ نادرستي مي‌گفت، پيكره‌ي مقدس را لمس مي‌كرد و شوك الكتريكي دريافت مي‌كرد. اما اگر پاسخ درست را مي‌گفت، پرسش‌كننده باتري‌ها را قطع مي‌كرد و پاسخ‌دهنده شوكي دريافت نمي‌كرد. به اين ترتيب، نيروي فراطبيعي پيكره بر همگان روشن مي‌شد اين نظر با وجود جاذبه‌اي كه دارد، از ناآگاهي از اين حقيقت خبر مي‌دهد كه مشرق زمين مدت‌ها پيش از ساختن اين باتري‌ها، به دوران يكتاپرستي گاه نهاده بود. البته، شايد بتوان پذيرفت كه از اين باتري‌ها، به همين شيوه كه توضيح داده شد، براي تردستي و سرگرمي بهره مي‌گرفته‌اند. شايد هم ابزار دست جادوگران بوده است روي شبكه

چهره ‌نگاري ابن‌سينا چگونه انجام شد
پروفسور گراسيموف، هنرمند پرآوازه‌ي روسي، در بازسازي چهره‌ي مردمان گذشته از روي استخوان‌هايي كه از زير خروارها خاك بيرون آورده مي‌شد، استادي چيره‌دست بود. او نخستين بار در سال 1944 ميلادي، كه آرامگاه تيمورلنگ پس از 541 سال شكافته شد، چهره‌ي اميرتيمور گوركاني را از روي استخوان جمجمه‌اش بازسازي كرد و پيكره‌ي او را بر پايه‌ي آن بازسازي ساخت. سپس، به سراغ رودكي پارسي‌گو رفت و چهره‌ي او را نيز از روي جمجمه‌اش بازسازي كرد و پيكره‌ي هنرمندانه‌اي از رودكي ساخت به هنگام نوسازي آرامگاه ابن‌سينا در همدان به سال 1332 خورشيدي، به ناچار استخوان‌هاي آن دانشمند بزرگ را بيرون آوردند و گراسيموف چهره‌ي وي را از روي استخوان جمجمه بازسازي كرد. تصويري كه از ابن‌سينا روي تمبرهاي چاپ ايران نمايش داده شد، بازتابي از چهره‌پردازي اين هنرمند بزرگ است. عكس‌هايي كه از استخوان‌ها و جمجمه‌ي ابن‌سينا برداشتند، در انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ايران نگهداري مي‌شود
منبع سالنامه‌ي دنيا، شماره‌ي 29، 1352_صفحه‌ي 45